/قسمت 9/
در این شب غریب ، در این لحظات وهم انگیز ،
در این دیار فتنه خیز ، در این شبی که آبستن بزرگترین حادثه ی آفرینش است ،
در این دشت آکنده از اندوه و مصیبت و بلا ، در این درماندگی و ابتلا ، تنها نماز می تواند چاره ساز باشد.
نماز ، رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست.
نماز ، کندن از دام دنیا و القای به عالم عقباست.
انگار همه ی این سپاه مختصر نیز به این حقیقت شیرین دست یافته اند. خیمه های کوچک و به هم پیوسته شان مثل کندوی زنبورهای عسل شده است که از آن ها فقط نوای نماز و آوای قرآن به گوش می رسد ؛
سپاه دشمن غرق در بی خبری است ، صدای معصیت ، صدای عربده های مستانه ، صدای ساز و دهل های رعب انگیز به آنها لحظه ای مجال تامّل و تفکر و پرهیز و گریز نمی دهد.
و این لحظه است که باید عباس علیه السلام را معنا کرد . عباسی که حتی در طنین اسمش می توان نوای نماز و آوای قرآن شنید .
عباس را به دست قطع شده و سر عمود خورده ندانیم . عباس مظهر بندگی مظهر ایمان و قرآن است .
ولی هر چه بگوییم قطره ای از دریای معرفت پسر ام البنین را نمی توان بیان کرد و در کلام نمی گنجد .
ولی می توان به این بسنده کرد که عباس همان عشق به معشوق است .
مهدی صاحب الزمان سلام الله علیه مثل عباس هایی می خواهد تا چون او مظهر ایمان و عبودیت باشند .
پروردگارا مدد کن تا عباسی شوم ؛ عباسی شوم تنها برای حسین روزگارم...
+ منبع نزد نگارنده محفوظ میباشد.