/ قسمت 6 و 7 /
بجدل / نجدل بن سلیم کلبی
او همان جنایت کاری است که به هوای انگشتری سیدالشهدا (سلام الله علیه) انگشت مبارک حضرت را قطع کرد.
مختار او را دستگیر کرد و دستها و پاهایش را برید و به یاران خود دستور داد او را رها کنند ، که تا لحظه هلاکت در خون خویش غوطه ور باشد... (1)
بشر / بشیر بن مالک
عصر عاشورا ، عمر سعد (لعنت الله علیه) سر مبارک آن حضرت را که خولی (لعنت الله علیه) جدا کرده بود ، به بشر بن مالک داد تا نزد ابن زیاد (لعنت الله علیه).
او هنگامی که سر مبارک حضرت را در مقابل عبیدالله بن زیاد بر زمین نهاد رو به او کرد و ضمن اشعاری گفت :
« پر کن رکاب چهارپایان مرا از نقره و طلا ، زیرا من کشتم پادشاه محجب را (یعنی به واسطه عظمت شأن از مردم نقاب و حجاب بود) و آنکه نماز گذارد به دو قبله در کودکی و بهترین ایشان است گاهی که ذکر کنند نسب مردم را ، کشتم بهترین مردمان را هم از جانب مادر و هم از جانب پدر. »
عبیدالله نیز غضب کردو گفت : اگر چنین بود پس چرا او را کشتی ؟ والله که تو از من خیری نخواهی دید و اکنون تو را به او ملحق می گردانم ؛ و او را پیش خود کشید و گردنش را زد... (2)
1- لهوف ، ص 178 - مقتل الحسین (ع) خوارزمی ، ج 2 ، ص 220 - بحارالانوار ، ج 45 ، ص 376
2- کشف الغمه ، ج 2 ، ص 51 - مقتل الحسین (ع) خوارزمی ، ج 2 ، ص 39و40
+ منبع نزد نگارنده محفوظ می باشد.