همه سر سفره ناهار منتظر بودند.
نخست وزیر ، تازه حرف هایش با مردم تمام شده بود.
نشسته بود و به سفره نگاه می کرد...
دو نوع خورشت و کمی مخلفات دیگر !
گفت : « چرا این همه غذاهای متنوع ؟!!
مگه ما مسئول اداره ی حکومت این مردم رنجدیده نیستیم ،
چرا سر سفره ای بنشینیم که بسیاری از این مردم هنوز به این غذاها دسترسی ندارند. »
چند نفر زیر لب زمزمه کردند که این غذا ساده و معمولی است.
گفت : « انقلاب شده و ارزشها تغییر کرده.
من همین الان به این مردم محروم سفارش کردم که در برابر رنج ها و کمبود ها صرفه جویی و صبر کنند !
اگر فکر می کنید این مقدار غذا برای هر نفر معمولی و طبیعی است ، من که نخست وزیر مردم محروم هستم ، حق دارم که از خوردن این غذا خودداری کنم... » (1)
به یاد بزرگ مردان تاریخ انقلاب به ویژه شهید محمد علی رجایی ، نخست وزیر وقت.
1- منبع [با کمی تغییر] : کتاب 82 خدمت از ماست - بهزاد دانشگر
نوشته شده در : 27 آبان 1389