سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جهان اسلام

ناهار اشرافی داشتیم : ماست !

سفره را انداخته و نینداخته ، دکتر رسید ؛
دعوتش کردیم بماند.

دست هایش را شست و نشست سر همان سفره.


وسط غذا یکی پرسید :
« این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی جبهه چی شد پس ؟ »

بقیه همه زدن زیر خنده...  (1)




به یاد ستارگان 8 سال دفاع مقدس به ویژه شهید مصطفی چمران  ، وزیر دفاع وقت.






1- منبع  [با کمی تغییر] :  کتاب 82 خدمت از ماست - بهزاد دانشگر

 

 

نوشته شده در : 22 آبان 1389


ارسال شده در توسط یک مسلمان

قایق داشت راه می افتاد که آمد تو. موتور قایق که خراب شد ، سعی کرد با همان یک دستش پارو بزند.

بغل دستی اش جوان ساده دلی بود ؛ شوخ طبع و درشت هیکل.

گفت : « تو با این هیکل لاغر و یک دست آمده ای جبهه چه کار کنی ؟ »

سعی کردیم بهش علامتی بدهیم ، که متوجه نشد.

طرف نفسی تازه کرد و گفت : « مگه فرمانده ی لشکر ، حسین خرازی هم یه دستی نیست ؟! »

عصبانی شد. گفت : « پر رویی هم که می کنی !  تو کجا و حسین خرازی کجا ؟! »

خندیدیم.

موقع پیاده شدن بود که فهمید ؛

دفعه ی بعد که دیدمش با همان جثه ی درشت نشسته بود روی زمین ، صورتش هم از کف پر بود ،

یکی هم بالای سرش ایستاده بود با  کتری ، آب می ریخت تا او سرش را بشوید ؛

او فقط یک دست داشت... (1)




به یاد علمداران 8 سال دفاع مقدس به ویژه شهید خرازی ، فرمانده دلیر لشکر امام حسین (علیه السلام)







1- منبع :  کتاب 82 خدمت از ماست - بهزاد دانشگر

 

 

نوشته شده در : 19 مهر 1389


ارسال شده در توسط یک مسلمان

 وقتی که به دنیا آمد ، مادرش دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد و با صدای لرزان گفت : « الهی شکرت ! ». صورت زیبایی داشت ، اسمش را مصطفی گذاشتند.

او در سال 1311 در تهران ، خیابان 15 خرداد فعلی ، بازار آهنگران ، سرپولک ، متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه ی انصاریه ، نزدیک پامنار آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی در مسجد هدایت ، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری (ره) شرکت کرد و مهندسی الکترو مکانیک را در دانشگاه تهران گذراند.

در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز ، به آمریکا اعزام شد. در آمریکا با همکاری بعضی از دوستانش ، برای اولین بار ، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد. به همین دلیل بورس تحصیلی اش از سوی رژیم شاه قطع شد.

پس از قیام 15 خرداد 1342 به خاطر حمایت از رهبری حضرت امام خمینی (ره) ، راهی مصر شد و به مدت 2 سال ، سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را آموزش دید و بعد برای ایجاد پایگاه چریکی مستقل ، برای تعلیم مبارزان ایرانی رهسپار لبنان شد. در آن جا به کمک امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان ، سازمان « امل » را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی کرد و پرچم تشیع را در برابر صهیونیزم اشغال گر به اهتزاز در آورد.

شهید مصطفی چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران ، بعد از 21 سال ، به وطن بازگشت و همه ی تجربیات خود  از جمله تجربیات انقلابی و علمی ، را در انقلاب گذاشت.

با به وجود آمدن قضیه ی شهر پاوه ، به فرمان حضرت امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده به آنجا رفت و شهر را از چنگال دشمنان اسلام و انقلاب رهانید. بعد از بازگشت به تهران ، از طرف بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) ، به سمت وزارت دفاع منصوب گردید. شهید دکتر چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.

با شروع جنگ تحمیلی ، ستاد جنگ های نامنظم را در اهواز تشکیل داد ، و خود فرماندهی آن را به عهده گرفت و طرح تسخیر دهلاویه که فرماندهی اش را یکی از یاران نزدیک او به نام ایرج رستمی به عهده گرفت ، خود عملی ساخت. بعد از به شهادت رسیدن شهید ایرج رستمی ، فرمانده دیگری را برای آن منطقه در نظر گرفت و با او به سوسنگرد رفت.

در آنجا بعد از سرکشی به سنگرها ، هنگامی که روی خاکریز ایستاده بود و منطقه را به فرمانده جدید نشان می داد ، ترکش خمپاره ی دشمن به پشت سرش اصابت کرد. در بیمارستان سوسنگرد کمک های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت ، ولی افسوس که فقط جسم بی جانش به اهواز رسید و روح بلندش به سوی محبوبش پرواز کرد.







 منبع  [با کمی تغییر] : کتاب پاوه سرخ - داوود بختیاری دانشور - نشر شاهد

 

 

نوشته شده در : 14 مهر 1389


ارسال شده در توسط یک مسلمان

« خدایا امشب بچه ها در حال دعا می گفتند که ؛ آقا، مولا، سید و سرورمان آقا امام زمان در خواب یکی از بچه ها اومده ، در حالی که چند پرونده را با تیر چسبانده بودند.
وقتی سوال میکنند آقا اینها چیه ، می فرمایند اینها پرونده های گناهان شماست.
خدایا، پروردگارا، خدایا آن گناهی که باعث آزردگی خاطر آقا می شود، خدایا ، اگر از من صادر می شود یا از هر کدام از بچه ها ، خدایا ، تو را به عفوت ، تو را به عزتت، خدایا تو را به ذات اقدس حق ، سوگندت می دهم بر ما ببخش، خدایا عفومان کن، خدایا ... » (1)



نیایش یک بسیجی در دوران دفاع مقدس


8 سال دفاع مقدس مظهر ایستادگی ، مقاومت ، ایثار و از جان گذشتگی در راه آرمان های والا و پیروی از دستور ولی امر مسلمین بود.

اما آنچه که این مهم را پر رنگ تر و جاودانه می نماید ، ایمان و اخلاص شهدا و رزمندگان بوده است.

و این همان چیزی است که قدرت های استکباری و ظالمان در مقابل آن توانایی مقابله ندارند.

این را ، نوشتار های خالصانه ی این رزمنده به اثبات می رساند.

این نیایش ها انسان را دگرگون و متأثر می کند،

و چه زیبا گفت که شهدا رفتند ، ما بعد از شهدا چه کردیم.







1- منبع

 

 

نوشته شده در : 31 شهریور 1389


ارسال شده در توسط یک مسلمان

شهید غلامحسین افشردی ، در جبهه های جنگ ، با نام مستعار حسن باقری شناخته می شد.


در عملیات طریق القدس ، در مقام معاونت فرماندهی عملیات نقش بسزایی در پیشبرد عملیات داشت.

او در عملیات فتح المبین و بیت المقدس نیز فرمانده قرارگاه نصر سپاه پاسداران بود.


پس از عملیات رمضان به فرماندهی قرارگاه کربلا در منطقه جنوب انتخاب شد و بعد از عملیات محرم ، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه شد.







[با کمی تغییر] منبع : کتاب شهید حسن باقری - علی اکبری

 

نوشته شده در : 18 شهریور 1389


ارسال شده در توسط یک مسلمان
<      1   2   3   4      >