/قسمت 3/
دل ما چگونه خون نباشد از این مصیبت جانسوز؟
چگونه می شود که تو بر فراز قله ی حقیقت بایستی و فریاد بزنی: « هل من ناصر ینصرنی » آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و ما در حسرت این چهارده قرن دیرتر شنیدن فریاد استمداد تو ، در خویش مچاله نشویم؟
تو در پاسخ زینب علیها سلام که در آخرین لحظات وداع عرضه داشت : « أعزمت للموت (آماده مرگ شده ام) » گفته باشی: « چگونه عزم مرگ نکند آن کس که میان خیل کفار بی یاور و معین مانده است؟ » و ما آتش نگیریم از این کلام؟
تو به قمر بنی هاشم علیه السلام گفته باشی : « الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی (اکنون پشتم شکست و راه چاره ام اندک شد) » و پشت آسمان نشکند و قلب اضطرار را از هم ندرد؟
سجاد تو که معنای آیه ی « فاستقم کما امرت (ایستادگی کن آنچنان که امر شده ای) » و آمیزه ی جهانسوز زنجیر و استقامت و صبر است بر دروازه ی شام گفته باشد: « فاستقم کما امرت (کاش مادرم مرا نزاییده بود) » و ما از شرم زنده بودن خویش نمیریم ؟
یا ابا عبدالله ! ای کاش در کربلا می بودم؛ و تو را یاری می کردم.
مصیبت را با هیچ مصیبتی مقایسه نمی کنم. هر گاه به فقدان عزیزی دچار می شوم ، و یا مصیبتی بر من وارد می شود؛ تو را به یاد می آورم؛ و بر تو می گریم؛ و با این اشک ، خود را تسلّی می دهم.
به باز ماندگان کربلا نگاه کنیم سجاد ، زینب و یتیمان حسین علیهم السلام ؛
راستی! من و تو نیز بازمانده کربلا هستیم خود را در میان اهل کوفه وشام بنگر آری هر چه نگاه می کنیم من وتو هم در محاصره ایم .
برای رسیدن به محبوب باید سخت جنگید . هدفمان را مشخص کنیم .
آری اکنون مهدی صاحب الزمان سلام الله علیه است که صدای پدرش حسین سلام الله علیه را سر داده ...
آری مهدی جان برای وصالت لحظه شماری می کنیم...
+ منبع نزد نگارنده محفوظ میباشد.